۱۴۰۱/۰۷/۰۴ ساعت 10:58 توسط طاهره کرمی | 

سلام

دلم برای کتاب خواندن تنگ شده بود، نمی دانم چرا گذرم به اینجا افتاد دوباره؟! شاید از صدقه سر قطعی اینستاگرام و واتس آپ باشه ولی هر چه هست حس آشنای دوباره نوشتن رو برام زنده کرد.

امروز داشتم با خودم فکر می کردم چقدر دلم برای لم دادن یه گوشه دنج و کتاب خواندن با حرص و ولع تنگ شده سرگرمی ایام جوانی و دانشجویی اون وقتا، وقتی از سر و صدای هم اتاقی های خوابگاه خسته می شدم پناه می بردم به پله های اضطراری ساختمان خوابگاه که اکثرا جای بچه درس خوان ها یا کتاب خوانهایی مثل خودم بود، اخه سالهای دهه هفتاد نه گوشی موبایل بود نه تبلت و لپ تاپ و نه اینستاگرام و تلگرام و واتس آپ و ... بی خرج ترین تفریح ما هم کتاب خواندن بود؛ کل دنیا را با کتاب خواندن می گشتیم، با کتابهای جین آستین می رفتیم انگلستان و خانه ها و قصرهای قدیمی رو می دیدیم. با دزیره بخشی از تاریخ فرانسه رو دیدیم. تو جنگ داخلی آمریکا با اسکارلت اوهارا برای زندگی و عشق مبارزه کردیم. با شوهر آهو خانم و شادکامان دره قره سو گریه کردیم، بعد عاشق استاد ماکان در چشمهایش شدیم و کم کم رفتیم سراغ پسر ایرانی و اسکندر را شناختیم. همراه دارتنیان به قلب تاریخ فرانسه زدیم، همه برای یکی و یکی برای همه، سر خواندن هر جلد سه تفنگدار با هم مسابقه می گذاشتیم.

بعدش کتابهای جدید جای اینها را گرفتند. رفتیم سراغ کتابهای انگیزشی و روانشناسی؛ مردان مریخی و زنان ونوسی و ...

و بعد از آمدن بچه ها هم که....

این داستان ادامه دارد...

مشخصات
سال 1384 براي پايان نامه كارشناسي ارشدم وبلاگي با نام "وبلاگ كتابداري" ايجاد كردم كه حدودا تا ده سال بعدش مطلب مي نوشتم ولي زندگي... الان دوباره قصد نوشتن كرده دلم...اينبار نه فقط براي درس و پايان نامه...