۱۳۹۲/۰۶/۱۲ ساعت 11:15 توسط طاهره کرمی | 

سلام. فروردین امسال دهمین سالگرد شروع به کارم به عنوان یه کتابدار بود (البته بطور رسمی وگرنه در تمام دوران دانشجویی به عناوین مختلف مثل کارآموزی٬ کار دانشجویی و کار افتخاری همش توی کتابخونه های دانشگاه مشغول بودم). خب قبل از هر چیز باید طبق معمول اینجور وقتایی بگم چه زود گذشت انگار همین دیروز بود یادش به خیر. دوم توی این ده سال و اندکی بیش تجربه های خیلی خوبی اندوختم که گاهی تلخ و گاهی شیرین بود. سوم بعد از یه دهه کار توی انواع کتابخانه های دانشگاه و دانشکده ای متاسفانه هنوز هیچی تغییر نکرده٬ مشکلات و درد های کتابدارانه همونجوری مونده که بود. ده ساله که توی هر کتابخونه ای می رم با مشکلی بنام تاخیر در بازگشت کتابها مواجهه می شم که متاسفانه بخشی از این مشکل غیر قابل حله. با اینکه یه بار کم مونده بود از یکی از این عزیزان کتک بخورم به خاطر اینکه بهشون یادآوری کردم که کتابشون رو چهار سال دیر برگردوندن (سال ۱۳۸۳ در کتابخانه مرکزی علوم و تحقیقات تهران) و یه بارم به خاطر نوشتن مطلبی در این مورد توی وبلاگم ٬بصورت انتقادی و بدون ذکر نام کسی یا کسانی٬توسط یکی دیگه از این عزیزان تهدید به اخراج شدم (سال ۱۳۸۷ در کتابخانه دانشکده ای در دانشگاه علوم پزشکی تهران)... ولی بازهم می نویسم و بازهم می گم که تاخیر در بازگشت کتابها توسط اعضای محترم هیئت علمی دانشگاه ها و در برخی موارد کارمندان محترم پدیده جدیدی نیست اما یه زخم کهنه اس که هر روز و هر روز کتابدارهای عزیز باهاش سر و کله می زنن.

متاسفانه نوشتن آیین نامه و مدت امانت های طولانی و چشم پوشی های مکرر از این گونه تاخیرها تاثیر چندان زیادی نداشته. البته برخی اعضای محترم هم هستن که واقعا باید از این بابت ازشون تقدیر بشه و اینکه واقعا رعایت می کنن منتها خیلی خیلی کم هستن. نمی دونم واقعا مقصر کیه؟ یا چیه؟ مشکل کجاست؟

این بحث در صورت تمایل شما خواننده عزیز و ارائه راهکارها و تجربیات ارزنده تون ادامه خواهد یافت...البته اگر زنده ماندم.

برچسب ها :

کتابداری

۱۳۹۲/۰۶/۰۵ ساعت 8:54 توسط طاهره کرمی | 

سلام. دیروز توی تقویم رسمی کشور ما روز کارمند بود. اما دریغ از یه تبریک خشک و خالی حتی توی سایت دانشگاه!! حالا جشن و گردهمایی و ... بماندپیشنهاد می شود این روز رو از تقویم حذف کنن.

و اما بعد... تعطیلات اجباری- استحقاقی- تشویقی مون تموم شد و کلی کتاب نخونده موند روی دستم بالاخره اون آدم زرنگ تر از خودم جنایت و مکافات رو هنوزم برام نیاورده که بخونم ولی کوری  ژوزه ساراماگو رو خوندم واقعا یه شاهکار ادبیه  و جایزه نوبل کاملا حق این کتاب بوده. اگر نخوندین حتما حتما حتما بخونین. من همیشه فکر می کردم این یه داستان عاشقانه آبکی باشه و کوری اسم یه زنه اما در واقع اینطوری نیست. قصه اش در مورد کور شدن همه آدمای یه شهره جالب اینجاست که توی این داستان هیچ کدوم از شخصیتها و مکانها اسم ندارن و حتی زمان هم مشخص نیست. با وجود این خواننده به راحتی می‌تونه با شخصیت‌های رمان ارتباط ذهنی برقرار کنه. زیبایی و جذابیت این کتاب قابل وصف نیست.

 پی نوشت یه هفته بعدش: البته دانشگاه برامون جشن گرفت و کارمندای نمونه رو هم معرفی کرد اما کاش نمی کرد. یه ولوله (یا بهتره بگم زلزله ای) انداختن بین کارمندا و دیگر هیچ. شخصا بابت این تاخیر یه هفته ای عذرخواهی مسئولین رو قبول می کنم.

برچسب ها :

نکته

،

کتابخوانی

مشخصات
سال 1384 براي پايان نامه كارشناسي ارشدم وبلاگي با نام "وبلاگ كتابداري" ايجاد كردم كه حدودا تا ده سال بعدش مطلب مي نوشتم ولي زندگي... الان دوباره قصد نوشتن كرده دلم...اينبار نه فقط براي درس و پايان نامه...