سلام. فروردین امسال دهمین سالگرد شروع به کارم به عنوان یه کتابدار بود (البته بطور رسمی وگرنه در تمام دوران دانشجویی به عناوین مختلف مثل کارآموزی٬ کار دانشجویی و کار افتخاری همش توی کتابخونه های دانشگاه مشغول بودم
). خب قبل از هر چیز باید طبق معمول اینجور وقتایی بگم چه زود گذشت انگار همین دیروز بود یادش به خیر. دوم توی این ده سال و اندکی بیش تجربه های خیلی خوبی اندوختم که گاهی تلخ و گاهی شیرین بود. سوم بعد از یه دهه کار توی انواع کتابخانه های دانشگاه و دانشکده ای متاسفانه هنوز هیچی تغییر نکرده٬ مشکلات و درد های کتابدارانه همونجوری مونده که بود. ده ساله که توی هر کتابخونه ای می رم با مشکلی بنام تاخیر در بازگشت کتابها مواجهه می شم که متاسفانه بخشی از این مشکل غیر قابل حله. با اینکه یه بار کم مونده بود از یکی از این عزیزان کتک بخورم به خاطر اینکه بهشون یادآوری کردم که کتابشون رو چهار سال دیر برگردوندن (سال ۱۳۸۳ در کتابخانه مرکزی علوم و تحقیقات تهران) و یه بارم به خاطر نوشتن مطلبی در این مورد توی وبلاگم ٬بصورت انتقادی و بدون ذکر نام کسی یا کسانی٬توسط یکی دیگه از این عزیزان تهدید به اخراج شدم (سال ۱۳۸۷ در کتابخانه دانشکده ای در دانشگاه علوم پزشکی تهران)... ولی بازهم می نویسم و بازهم می گم که تاخیر در بازگشت کتابها توسط اعضای محترم هیئت علمی دانشگاه ها و در برخی موارد کارمندان محترم پدیده جدیدی نیست اما یه زخم کهنه اس که هر روز و هر روز کتابدارهای عزیز باهاش سر و کله می زنن.
متاسفانه نوشتن آیین نامه و مدت امانت های طولانی و چشم پوشی های مکرر از این گونه تاخیرها تاثیر چندان زیادی نداشته. البته برخی اعضای محترم هم هستن که واقعا باید از این بابت ازشون تقدیر بشه و اینکه واقعا رعایت می کنن منتها خیلی خیلی کم هستن. نمی دونم واقعا مقصر کیه؟ یا چیه؟ مشکل کجاست؟
این بحث در صورت تمایل شما خواننده عزیز و ارائه راهکارها و تجربیات ارزنده تون ادامه خواهد یافت...البته اگر زنده ماندم.![]()