سلام. مدتيه خودم رو توي كتابها خفه كردم. كتاب مي خونم اونم بدون وقفه.انگار ویروس کتاب خوندن دوباره اومده سراغم. حتي يه لحظه رو هم از دست نمي دم. احساس مي كنم الان كه توي سرازيري زندگي افتادم بايد تلافي سالهايي رو كه شاید بخشی اش رو مفت ازدست دادم بكنم.(البته منظورم در مورد سالهاییه که کتاب کم خوندم) البته كتاب كم نخوندم اما يه چندسالي به دلايل مختلف وقفه هايي پيش اومد٬ اما الان حداقل براي آرامش ذهنم توي محيط كار هم كه شده بايد بخونم و بخونم... يه وقت ديدين مثل اون شخصيت كتابي كه به تازگي خوندم (سالهاي ابري) مردم بگن : اونقدر كتاب خوند كه ديوانه شد!!
يكي از كتابهايي كه آرزوي خواندنش رو هميشه داشتم سمفونی مردگان عباس معروفي بود. مي دونستم كتابيه كه با كتابهاي ديگه يه فرقي داره اما الان كه خوندمش فهميدم خيلي خيلي فرق داره. از اون تيپ كتابهاييه كه من هرچي بخونم سير نمي شم . يه جذابيتي داره كه ادم رو تا آخر داستان مي بره و با اينكه بعضي جاهاش رو راحت مي شه حدس بزني چه اتفاقي مي خواد بيفته اما بازم جذابه.
اما از طرفي از اون دست كتابهاست كه بعدش حتما بايد نقدشم بخونين. درست مثل مسخ فرانتس كافكا كه تا نقدش رو نخوندم نتونستم باهاش ارتباط برقرار كنم.
خب اگر تا بحال سمفونی مردگان رو نخوندین ولی قصد خوندنش رو دارین اینم یه نقد کامل و جامع از این کتاب. موفق باشید.